سایت سربازان گمنام
.
.
.
دل پاره پاره...
رها گشتم از محفل عشق...
اما ندانستم که چنینست تاوانش.....
گاه که با سکوتم همصحبت میشوم.....
طعنه نثار دل میکند
که
چرایی عاشق در حالی که ندانی عشق را...
دلا چرایی عاشق...
چرا....
گویند عشقست و آتش و خون....
خون و آتش را به جان خریدم...
و احساس کردم....
اما اثری از عشق نبود....
عجب....!!
زورق خیال راهی دلش کردم...
از پشت پنجره به تماشا نشستم....
از دیده پنهان شد....
گمان کردم وارد محدوده ی دلش شده...
غافل ازینکه با طوفانی بس کوچک واژگون شد...
سبک بود...
سبک بود.....
سبک...
کیست که میگوید تلخست سکوت...
کیست؟.....
مگر بغض؛چیزی جز سکوتست....؟!
مگر عشق؛چیزی جز سکوتست...؟!
مگر سوختن؛چیزی جز سکوتست...؟!
........
.........
.
.
.
آوای سازم سکوت است...
شنیدنش گوش دل میخواهد...
نقطه....
سر خط!!
پ.ن- پست بعدی؛5 آذر...نوزدهمین سالگرد تولدم!
. . . پاییز؛ غرور منست.... پاییز؛ شکوه منست.... پاییز؛ بهار منست.... پاییز؛ سکوت منست.... پاییز؛ ارمغان احساس منست.... پاییزست آن پادشه تن طلایی فصل ها... که دلم را سوار کالسکه ی احساسِ نارنجی رنگ میکند..... و میتازد بروی بادها.... و چترش میشوند ابر ها...... و چه خوش میبارند برایش... بارها و بارها.....
از اولین پاییز زندگانیم هجده سال گذشت.... اما پاییزی که هرساله برایم از هزاران بهار، ارزشمندتر بود... و هست.... و خواهد بود..... قدوم طرب انگیزت بر زندگانی و دلم.... آمدنت میمون و مبارک....
.
.
.
آو ای سازم سکوت است...
شنیدنش گوش دل میخواهد...
نقطه....
سر خط!!
پ.ن.1- 5 آذرماه 1369 ساعت 5 و 29 دقیقه و 38 ثانیه...یک صبح پاییزی
و بارونی.... یه پسرکوچولو پاشو گذاشت توی این دنیا....
که اسمشو گذاشتن دانیال....تولدم مبارک! تک فرزند هستم ساکن
تهران-شهر ری...وضع مالی خانواده متوسط سطح فرهنگی بالا
حسابداری میخونم ترم 3...فکر میکنم کافی باشه
پ.ن.2- از دوستان عزیزم؛دوستانی که درون دلم دارای با ارزش ترین
جایگاه هستند نهایت تشکر و قدردانی رو دارم....
دست تک تکتون رو بوسه میزنم با افتخار....
و شرمنده ی محبت هاتون هستم و خواهم بود تا آخر عمر....
و فقط و فقط امیدوارم لایق این همه لطف و محبت باشم...
پ.ن.3- برای تو مینویسم...آری خود تو....میخواهم بدانی که ضربان قلبم
هنوز بسته به ضربان قلب توست...و نفسم هنوز گره در نفس توست...
و تنها آرزویم خوشبختی توست....و افتخارم عشق ورزیدن به توست...
رفتی...اما هنوز خیال و رویای من ؛ناز و عشوه ی توست....
پ.ن.4 - سکوتم از رضایت نیست...خدا داند و بس...!!!!!!!!
.
.
.
بغضی سنگین!!
حاکم مطلق وجود منست....
و روحم معنای سکوت را
با اینچنین فضا
به راحتی درک میکند...
و حال این گلوی خسته...
در به در به دنبال قطره ای اشک!!
برای رهایی از منفورترین حالت....
بغض!!!!!!
چشمه ی اشک خشکیده...
و خطاب از چشم
که
"خون دارم....ببارم؟!!!!"
ببار...
کیست که قرمز را شهوت تعبیر میکند...
ببار تا به همه بگویم قرمز رنگ خونست...
خونی که دیدگانم هبه از یار به یادگار دارند.....
ببار....
ببار تا سکوت مطلق را
بغض سنگین را
بشکنی.....
تا به همگان بفهمانی خون میباری...
افتخار هم میکنی؟....
ببار....
ببار تا عرش را متواتر کنی!!!
ببار تا زمین و زمان را به هم بدوزی!!!
ببار تا آتش ابراهیم را خاموش کنی!!!
ببار تا آتشکده ی زرتشت را برهم زنی!!!
ببار تا با همه و همه ستیز کنی!!!
ببار تا خدارا از خدایی به تماشا بنشانی!!!
ببار تا کهکشان ها را ویران کنی!!!
ببار تا خود را فنای خود سازی.....!!!
ببار تا کینه را برای همگان ملموس سازی !!!
لعنت به هرچه بغضست.....
تو فقط ببار.......
ببار......
.............
....................
بغضی سنگین!!
حاکم مطلق وجود منست....
.......
!!!!!
.
.
.
آوای ساز من سکوتست.....
شنیدنش گوش دل میخواهد...
نقطه....
سر خط...!!
.
.
.
گاه
یک سال ؛
سریعتر از یک روز یا یک هفته می گذرد....
امسال نیز آز آن سال ها بود....
88 را به ذهن خواهم سپرد...
و به ورق های سفید دفترچه ام....
از آن به عنوان سالی شوم و بدیُمن خواهم نوشت....
که تلخ ترین ها را برای من در بر داشت....!!
و آرزو دارم که یادی نکنم دگر از خاطراتش.....
هرگـــــــــــــــــــــز...!!
گذشت....
با خوب و بدش....
هرچه بود گذشت....
و اینست خاصیت زمان و عمر....
به خاطر هیچ کس نمی ایستد...
منتظرِ بهارم....بلکه خوش خبر باشد برای دلم....
بهار ؛ همیشه نویدبخش ، و خوشمُین بوده و هست...
استشمام کنید عطر دل انگیزش را....
درک کنید آرامش و لطافت همراهش را....
گوارای وجودتان....
و سپاس خدای را که ارزانی داشت بر ما این لطافت را...باری دیگر....
آرزومند سالی پربار...سرشار از برکت
و همچنین شادی و عشق ؛ توامان با آرامش ....
برای شما , هم قطاران سکوتم....
و عزیزان دل و خاطر و جانم...
سر سفره ی هفت سین از دعاهای قشنگتون محروممون نکنید....
آرزومند آرزوهای نازنینتون....
یا علی....
...:::هرروزتان نوروز:::...
...:::نوروزتان پیروز:::...
.
.
.
آوای ساز من سکوتست.....
شنیدنش گوش دل میخواهد....
نقطه....
سر خط...!!
بعد نوشت :
دوستان عزیزم من تا یک هفته بعد از عید مسافرت هستم
سعی میکنم پاسخ بدم کامنت هارو...
اما اگر بی پاسخ موندن به بزرگواری خودتون ببخشید...
.
.
.
روزگاری بود....
که دل وضو به احساس تو میگرفت...
و نماز عشق بجای میگذارد....
مست به شمیم عطر تو میگشت.....
و مبهوت به جمال رخ ماهت....
و سرگشته در پیچ زلف آبشار گونت....
وعده ی دیدار که میرسید
از هیجان
آنقدر خود را به در و دیوارِ سینه میکوبید....
که زخم ها برمیداشت....
تا بهانه ای داشته باشد برای افتتاحِ بابِ صحبتی....!
چه بودی و که ؛ خدا داند و دلِ من و بس...
اما هرچه بودی؛ من آرامشِ ناب تعبیرت میکردم.....
دلیلش را خود بهتر میدانی....
نازنین خاتون...
دلِ من نه لیاقت آن همه لطافت داشت.....
و نه ارزشِ ماندن فرشته ای چون تو...
میدانستم که میروی...
اما ای کاش این رانیز میدانستم
که با رفتنت آرامشِ جان و خاطر مرا نیز خواهی برد...
میخواهم اعترافی کنم....
هنوز هم با احساس لطیفت دل نیمه جانم وضو میگیرد....
اما این بار نمازِ حاجت بجای میگذارد....
حاجتش چیست؟....
خدا داند...
و دلم....
و بس...!!
.
.
.
آوای ساز من سکوتست.....
شنیدنش گوش دل میخواهد....
نقطه....
سر خط...!!
پ . ن - دوست بسیار عزیزم بهار از وبلاگ سکوتِ مرداب
متاسفانه دچار سانحه ی سقوط از پشتبام شدن....
از همه ی دوستان عزیزم تقاضا دارم برای این دوست نازنین دعا کنند....
.
.
.
عشق سه مرحله دارد...
1 - وصال.....
2- جدایی...
3 - فراق...
عاشق در وصال دو کار میکند...
اول این که دل خود را تقدیم به معشوق میکند....
دوم این که روح خود را به معشوق پیوند میزند....
این مرحله لذت بخش ترین مرحله ی عشقست....
که ضربان قلبت و حتی نفس هایت هماهنگ با معشوقست....
شرح این لذت امری محالست...و تا تجربه نشود درک نخواهد شد....
جدایی را میتوان سوزنــــــــاک ترین قسمت عشق دانست...
لحظه ای که عشقت را به دست روزگار میسپاری....
و خود مجبور به ترک گفتن میشوی.....
آن لحظه وحشتناک ترین لحظه ایست که یک عاشق تجربه میکند....
مرحله ی سوم فرا میرسد....
فراق و دوری...
در این هنگام عاشق معشوق خویش را اندرون قلب نگهداری میکند...
همیشه به او عشق میورزد...
و فقط و فقط با یاد اوست که میتواند زنده بماند.....
و زندگی کند...
گاه به محلی خیره میشود و ناخداگاه اشک میریزد....
بارها بغض گلویش را در حد مرگ میفشارد....
اما از یک چیز لذت میبرد...از این که عاشق بوده...
......................!
عشق را بخواهم توصیف کنم اینچنین میگویم
عشق یعنی پیوند خوردن روح دو نفر که هرگز به هم نخواهند رسید...
و مجبورند که همدیگر را دست کسانی دیگر بسپرند....
اما تا آخر عمر با یاد یکدیگر زنده اند و زندگی میکنند....
چرا که تنها مرهمست.....
و در نهایت تبریک به دو دسته.....
دسته ی اول آنانی که عاشق شدند...
و به فراق رسیده اند....
دسته ی دوم آنانی که عاشق نشدند ...
و با دوست داشتن, زندگی لذت بخش خویش را ادامه میدهند....
.
.
.
آوای ساز من سکوتست.....
شنیدنش گوش دل میخواهد....
نقطه....
سر خط...!!
پ.ن - ! Happy Valentine"s Day
.
.
.
خسته ام....
خیلی خسته......
ازین مسیر پر درد....
و ســـــــرد....
ازین روزگار که ارمغانش برای من بغض بود....
و سکوت....
و بس......
حالم را مپرس...
به تماشا بنشین فقط....!!
چه میبینی؟...
آری همانم....همان که میبینی.....
می نوشتند....
می نویسیم....
خواهند نوشت....
مرهم است.....
اما شفا نیست......
قلم از انگشتانم فراریست....
همان گونه که اشک چشمانم را ترک گفته....
نوشتن دیگر مرهم هم نیست....
هیچ نیست...
سکوت....
آری باز هم سکوت....
من چه هستم؟....
بگویم هیچ؟...کفر گویم میکنند....
تابحال پیش آمده که زیبا ترین آواز برای تو
تیک تاک ساعت و گذر لحظه به لحظه ی عمرت باشد؟....
به چگونه گذشتن می اندیشیدم....
اما حال فقط می خواهم که بگذرد..!
.........................
و ای کــــــــــــــــــــــاش که می گذشت.......
...................!!
خسته ام.....
خیلی خسته......
.
.
.
آوای ساز من سکوتست.....
شنیدنش گوش دل میخواهد....
نقطه....
سر خط...!!
بعد نوشت :
خوشبختانه موزیک اول وبلاگم رو تونستم بذارم مجدد...
واقعا" ازین بابت خوشحالم که مشکل حل شده....
.
.
.
مینویسند عشق ....
اما خیلی چیزها میخوانند اش....!!
دلم گرفته بود...
هوای سفر کردم....
بار سفر بستم...
مبدأ : بهشت...
مقصد : جهنم...!
توشه ی راه : بغض و اشک...!!
هدف و غایت : رسیدن به لذت...که میخوانندش عشق!!...
....................!!
ببینم....
هوای سفر نداری؟.....
توشه نمیبندی همسفرم باشی؟......
دلت که نگرفته؟.....
............
............
!!!
.
.
.
آوای ساز من سکوتست...
شنیدنش گوش دل میخواهد...
نقطه....
سر خط....!!