گفت:" امروز یه چیزی پیش اومد که خیلی ناراحتم کرد. یه گروه ژاپنی اومده بودن برای بازدید. حدودا 14 یا 15 نفر بودن ، هر دونفر با یکی از ما رفتن که از چیزهای مختلف بازدید کنن. من هم با دو نفرشون رفتم و شروع به توضیح دادن کردم . از سه طبقه زیرزمین شروع کردم واینکه حدود 450 تا 500 میلیون دلار هم هزینه ساخت اون شده به اضافه اینکه 8 سال هم از موقع شروع تا پایانش طول کشیده و بعد main hall و تجهیزات basement , seismic device ، و بعد سالن اجتماعات رو نشونشون دادم و بعد هم رفتیم توی اسانسور که قسمتهای کلاهک و pinnacle رو بهشون نشون بدم که توی اسانسور یکیشون پرسید از این قسمتshaft چه استفاده ای میشه؟؟؟ من هم نیشخندی زدم و گفتم که خوب معلومه دیگه این قسمت کلاهک 25000 تنی رو که بزرگترین کلاهک برج مخابراتی در دنیا هست رو نگه میداره. اون گفت نه منظورم این نیست، یعنی اینکه اینجا مسکونی هست یا اداری ؟؟ من گفتم نه این قسمت خالیه و راه پله و اسانسور و انتقال تجهیزات از اینجاست. اون هم دیگه چیزی نگفت و رسیدیم به بالای برج . خلاصه اونجا هم یه سری چیزها رو نشون دادم و بعد رسیدیم به رستوران گردان . چون هنوز راه نیفتاده بود من رفتم که موتورش رو نشون بدم که یکیشون گفت که این چرا این شکلیه؟؟؟ پیش خودم گفتم که اینها چه جوری اینقدر کم استعدادن!!! رستوران گردان تا حالا ندیدن و بعد هم با افتخار گفتم که این رستوران گردانه و یه عالمه توضیح دادم. خلاصه اون قسمتها که تموم شد اومدیم روی تراس که اون یکی گفت : پس gyroscope اینجا کجاست ؟؟؟ من گفتم که البته جایی براش تعبیه کردیم ولی فعلا در برنامه نیست که اون رو در محل بذاریم ... یاروگفت جالبه چون من اون رستوران گردان رو فکر کردم که gyroscope هست... روی تراس که بودیم ژاپنی اولی ازم سوال کرد که این کوهها مال کشور شماست؟؟؟ من هم بادی در غبغب انداختم و گفتم بله تمام اونها مال کشور ماست. گفت ارتفاعشون چقدره ؟؟ گفتم 4000 متر حدودا . گفت چقدر از اینجا فاصله داره ؟؟؟؟ گفتم حدودا 8 تا 10 کیلومتر. گفت تله کابین هم داره؟؟ گفتم بله داره ، میخواین ببرمتون اونجا؟ اسکی هم میتونین بکنین. گفتن نه احتیاجی نیست. اون اولی از من پرسید که شما مسوول پروژه هستین؟؟؟ و من هم که خیلی جو گرفته بودم گفتم بله خودم هستم ( البته نبودم و فقط مسوول یه قسمت کوچیکش بودم) بعد یه چیزی به ژاپنی به هم گفتن و شونه هاشون رو بالا انداختن و به ساعتشون نگاه کردن و گفتن باید بریم برای ناهار. برای ناهار رفتیم و همهشون جمع شدن و من با اون اولیه سر یه میز نشستیم. اولش ساکت بود و هیچی نمیگفت، بعدش یه دفعه رو به من کرد و گفت شما گفتین این برج shaft اش خالیه یعنی استفاده اداری ومسکونی نداره؟؟ گفتم بله برای مخابرات ساخته شده. گفت شما گفتین اون کوهها هم مال شماست و کمتر از 10 کیلومتر با اینجافاصله داره؟؟؟؟ گفتم بله مطمئنا. گفت خوب اگه شما مسوول این پروژه بودین چرا این برج رو روی اون کوهها نساختین؟؟؟ گفتم اخه این که خیلی واضحه توی اونشرایط جوی این همه مصالح برای ساختن برج اونجا رو چه جوری ببریم؟؟ گفت خوب من و دوستم هم همینو داشتیم بحث میکردیم شما اصلا احتیاجی به ساختن برج نداشتین یه دکل اونجا میذاشتین . یه دکل مخابرات در ارتفاع 4000 متری بهتر از یه دکل روی یک برج 400 متری عمل میکنه. Shaft این برج که خالیه کاری انجام نمیده. گفتم شوخی میکنین، خوب اگه اینطوریه شما چرا خودتون بلندترین برج مخابراتی دنیا رو دارین میسازین(SKY TREE بلندترین برج مخابراتی جهان در توکیو سال2012 افتتاح شد ولی اون موقع در حال ساخت بود) ؟؟؟؟؟ گفت توکیو یه شهریه که در کنار اب های ازاده. بلندترین منطقه اون 100 متر ارتفاع نداره . در ضمن تا 65 کیلومتریش کوه 1000 متری هم نیست چه برسه به کوه 4000 متری در فاصله 9 کیلومتریش. گفتم این همه برج مخابراتی تو دنیا هست... حرفم تموم نشده بود که گفت برج رو که برای رقابت نمیسازن ، برای نیاز میسازن. تمام اونهای دیگه هم از این قاعده مستثنی نیستن. ..... یک کم فکر کردم .. برج مسکو ، تیانشان، تورنتو، کوالالامپور .. راست میگفت!!!! همه اینها در زمینهای flat land ساخته شدن و حتی تا فاصله ده ها یا صد ها کیاومتر اصلا یک تپه 400 یا 500 متری هم نیست!!!!!!!!
گفتم اخه ما نیاز به یک سمبل ملی داشتیم ،،،، گفت شما میتونستین یه سمبل ملی با 10 یا15 میلیون دلار درست کنین نه یک برج 500 میلیون دلاری روی ضعیفترین نقطه شهر ،،، اونم بدون gyroscope که حتی به یک طوفان اجازه میده که اون رو جابجا کنه و نه حتی زلزله. چون تا جایی که من میدون gyroscope به صورت built in کار گذاشته میشه و باید اون در محل قرار داده بشه و بعد pinnacle دورش ساخته بشه...
من دیگه جوابی نداشتم بدم فقط گفتم که من مسوول ساخت اینجا نبودم و یه سری پرت وپلا که از قیافه یارو فهمیدم که دیگه نباید ادامه بدم ،،،، هر دو دیگه حرفی نزدیم.... من هم داشتم زمین و زمان رو مقصر میدونستم از اقا محمد خان قاجار که چرا تهران رو وسط کوهها ساخت نه بغل یه پهنه ابی تا ما بتونیم راحت توش برج بسازیم تا کسی که 500 میلیون دلار رو هزینه این برج کرد و علاوه بر اون فکر روزی که یک جسم به وزن یک برابر ونیم USSR GEORGE WASHINGTON از ارتفاع 1000 پا بخوره وسط بزرگراه همت!!!! و در یک سناریوی بدتر وارد پارک وی بشه و غلت بخوره بره پایین!!!!
از همه بدتر چیزی که ازارم میداد این بود که من دو سال و نیم اینجا کار کردم و بعدش دو سال هم درگیر اینجا بودم ولی اصلا این فکر به مغزم خطور هم نکرده بود و این دوتا در عرض یک ساعت این رو فهمیدن!!! و تازه ما ایرانی ها نمیدونم از کجامون در اوردیم که باهوشیم؟؟؟.
خلاصه اون ناهار کوفتم شد،،،،، و اون هم دیگه هیچی نگفت،،،، ناهارش که تموم شد بلند شد و دستش رو روی شونه من گذاشت و گفت خیلی ازتون عذر می خوام که ناراحتتون کردم ، اصلا منظوری نداشتم،،،، میدونستم که شما مسوول پروژه نیستین چون همون پایین که بودیم بهمون گفتن که ایشون نتونسته بیاد،،،،، مطمئنم اگه شما مسئولش بودین یه جای بهتر برای اون در نظر میگرفتین. اینا رو گفت و دستش رو زد به پشتم و رفت،،،،،،